بسمه تعالی
سلام
چند وقت پیش یه مطلب زیر رو جایی خوندم برام جالب بود امید وارم مفید واقع بشه.
بعد از عملیات بچه ها از اینکه توانسته بودند از میان آتش وخون به آ نجا برسند از ته دل می خندیدند، با فرمانده شوخی می کردند. فرمانده گفت:
- برادرا می خوام آخرین آمار رو بگیرم . مرتضی . کسی مرتضی رو ندید.؟
یکی گفت:
- مجروح شد جا موند.
- احمد بی سیم چی؟
- خیلی دلش میخواست همراه ما بیاد ، اما جا موند .
همه خندیدند
- باقر. معاون گروهان ؟
- اسیر شده .
- حاج عباس. تدارکات؟
- مجروح شد.
- امیر؟
- جا مونده .
- بهنام ؟
- مجروح شد، شاید بیاد پیش ما .
- حاج قاسم ؟
- اسیر شد.
- سلمان؟
- جا مونده .
- حمید ؟
- جا مونده .
فرمانده تشکر کرد و گفت:
- براشون دعا کنید. ما به رفیقامون قول شفاعت دادیم . شهادت روزی اونا نبود اما شاید روزی بیان پیش ما.
